موضوع پرونده هسته ای با لجاجت چند کشورغربی برای ایران حیثیتی شده است.

احساس میشود که علیرغم بسیاری از مخالفتهایی که بسیاری از مردم از بسیاری از اقدامات دولت دارند اما در برابر موضوع هسته ای بقاطعیت میتوانیم بگوئیم که قاطبه مردم حتی همان گروه از مردمی که دولت را قبول ندارند از مواضع ایران پشتیبانی میکنند.

بنظر میرسد که تنها بیگانه پرستان و خائنین به مردم ایران – دانسته یا نادانسته – خود را با مواضع غربی ها هماهنگ میکنند که البته نباید آنها را بحساب آورد .

من بسیار نسبت به این موضوع حساس بودم و بررسی های گسترده ای را بخصوص در بین مخالفین دولت احمدی نژاد نموده ام که بالای 95 درصد از این گروه بنوعی با مواضع ایران – مواضع دولت – هماهنگی و اقبال نشان میدهند و این اشتباه استراتژیک غربی هاست که در خصوص این پرونده خود را با دولت سرشاخ نموده اند .

من حتی بیشتر میتوانم بگویم که بسیاری از مردم وقتی کار را تا اینجاها دیدند و بویژه هنگامیکه دولت صهیونیستی با پروژه هسته ای ایران مخالفت میکند و بحث حمله را مطرح میکند حتی معتقدند که باید ایران هم برنامه نظامی را برای بازدارندگی در پیش بگیرد.

یکی از مقصرین اصلی پرونده هسته ای ایران که کار را به این بن بست رسانده است باید بگویم بی کفایتی شخص البرادعی و بخصوص غرض داشتن وی و بعضی از دستیارانش در خصوص موضوع و دوپهلو نظر دادن های وی بوده است.

خلاصه ما بشدت از مواضع دولت در خصوص موضوع هسته ای ایران پشتیبانی میکنیم و راضی نیستیم که مسئولین مربوطه حتی ذره ای از حق و حقوق مردم ایران کوتاه بیاید و اجازه ندارند که نسبت به حق مردم معامله نمایند.

"  سوره 23 آيه 20    :   و از طور سينا درختى برمى‏آيد كه روغن و نان خورشى براى خورندگان است ! . "

 محمود زارع www.mzare.ir






عشق فرمان یا فرمان عشق؟!!



                                             بنام خدا

                        عشق فرمان سروش و خسارتهای دائمی م

                           www.mzare.ir

ماجرای سروش و ماشین

درست مانند همه افرادی که در سنین نوجوانی و جوانی هستند و علاقه خاصی به رانندگی و سرعت و بقول قدیمی ها " عشق فرمان " دارند ؛ سروش – تنها پسرم نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیست . با هزار لطائف الحیلی ماشین شخصی ما را تقریبا به آهن قراضه ای تبدیل کرده است . شاید بیش از 20 بار در طول این دو سال بنوعی تصادف کرده است که البته بلطف خدا آنقدر شدید نبوده که خسارتهای عمده ببار بیاورد و یا احیانا تصادف منجر به جرح شده باشه . ولی بسیار کم شنو و بنوعی دارای عدم پذیرش در قبول بد رانندگی خود میباشد . دهها بار نسبت به نوع رانندگی بد بوی تذکر دادم و دادند اما او علیرغم اینهمه خیرخواهی کمتر متوجه قضیه میشود. 
انتظار من این بود که لااقل مراعات جیب خانواده را کرده و مهمتر اینکه با پذیرش نصایح مشفقانه خدای ناکرده باعث خسارت های بد نشود. 
همه میدانند که در خسارتها و تصادفات ایران از آخر در دنیا اول هست و ببرکت دولت احمدی نژاد مردم و جوانهای آنها هر روز و هر ثانیه چند نفری در جاده ها تکه پاره میشوند و اصلا این آقا و یا آقایان دیگر بفکر حل مشکل جدی مردم نیستند . از طرف دیگر نوع تعلیم و بخصوص دادن گواهینامه که قربونش بریم همه اش با رابطه بازی است و کی باشه که نداند اصلا به صدور گواهینامه های پلیس ایران کمترین اعتمادی را نمیتوان داشت . 
مساله دیگر جاده های نامناسب و غیر فنی ساخت مهندسین عوضی – یعنی کسانی که اشتباهی اسمشان مهندس شد – در ایران میباشد . ادعاهای این گروه از تحصیلکرده های واقعا بی تخصص در بخش مهندسی راه و ساختمان دیگر گوش فلک را کر کرده است و خود ما در اداره ای که قبلا بودیم و بعدها جدا شده و به اداره راه پیوسته است همیشه از فیس و افاده این از دماغ فیل افتاده ها در رنج عذاب بوده ایم . اما الله وکیلی کمترین تخصصی را در کار فنی نداشتند و بتمسخر جوکی رسم شده بود که میگفتند " این مهندسین جاده میزدند و یکهو به دریا برمیخوردند و بعد تعجب میکردند و جاده را می پیچوندند و 180 درجه چرخش و بعد یکهو میخوردند به کوه و ... " خوب گرچه این مساله جک بوده ولی حکایت از عمق مساله بی دانشی مهندسین ما بخصوص مهندسینی که تربیت شده دانشکاه آزاد بوده اند بوده است ! البته قصد توهین به همه آنها را ندارم اما خدا میداند که آنقدر تحصیلکرده های مجرب و با سواد کم هستند که نمیتوان نگفت ! با این جاده های ساخت این آقایون خدا رحم کند . آن گواهینامه های صادره از پلیس نیروی انتظامی + جاده های فنی ؟!! ساخت مهندسین اینجوری دیگه مردم نباید هم تکه پاره نشوند ! 
تازه از اینها که بگذریم نوع و کیفیت خودروهای ساخت داخل بخصوص خودرویی بنام پراید که فقط و فقط و بلااستثناء حداکثر با 30 کیلومتر سرعت و صرفا باید برای داخل شهر باشد متاسفانه با حجم انبوه و بی کیفیت و بدون کمترین امکانات امنیتی پر شده اند در جاده ها ! 
مجموعه عوامل دست بدست هم داده اند تا مردم کشی را در مملکت و جاده های مملکت به بالاترین سطح در دنیا برسانند . 
خدا میداند که خانواده ها از نگرانیهای این چنینی دچار انواع و اقسام مریضی های روانی شده اند . اصلا از وقتی که مثلا فرزندت را با خانواده اش راهی مسافرت – مثلا عروس و داماد را برای زیارت امام رضا(ع) در اولین روزهای زندگی مشترک میفرستی – اگر تا برگشتن از دق و ناراحتی و نگرانی سکته نکنی شانس آوردی . بهمین دلیل هم مرگهای ناگهانی ناشی از سکته بسیار در کشور زیاد شده است و هیچ مقامی در کشور از بالا تا این پایینی ها اصلا در این چندین دهه صحبتی و فکری نکرده اند و اصلا ملت حرفی از دهن مبارک و مقدس آنها حساسیتی در این خصوص نشنیده اند ! جان مردم چقدر برای آقایان ارزش دارد؟!!! مردم چند می ارزند؟!! 
کاش انرژی هسته ای دولت نهم و دهم تاثیری در رفع استرسهای مردمی و بخصوص تاثیراتی مستقیم در بهبود خودرو سازی و جاده سازی و ... هم داشت که آنوقت ما نه تنها شعار میدادیم که حق مسلم ماست بلکه میگفتیم که حق غیر قابل گذشت همه مردم ایران میباشد و ما تا پای جان پای قضیه ایستاده ایم ! 

من بفراست دریافتم که مجموعه عواملی باعث سکته باران در کشور شده است . منباب نمونه چند مورد را برمیشمارم : عدم درک روشن از آتیه فرزندان – خود فرزندان هم بدلیل نداشتن دورنمایی روشن از آینده خود – استرسهای ناشی از تصادفات جاده ای در بین مردم – نبود شادی در بین مردم بدلیل مزاجهای مختلف آقایان مقدس در شهرها و استانها که چیزی را که خود نمی پسندند اجازه اجرا هم نمی دهند – بتمسخر گرفتن رنگ شاد و گرایش به رنگهای تیره و با ابهت جلوه دادن رنگهای سیاه در مملکت – روند رشد افراطی اعتیاد و انواع و اقسام جدیدش که تمامی خانواده ها تقریبا نگران این مساله برای فرزندان خود میباشند – پارنی بازی در ادارات و بخصوص بانکها بنحوی که اگر کسی را نشناسی و ... کاری از تو بسهولت پیش نمیره – بدهکماری 99 درصد مردم بدولت و بانکها و استرس ناشی از وام و اقساط و ... – افت شدید درس و آموزش در کشور بنحوی که بدترین کارآیی را آموزش و پرورش در تمامی طول تاریخ ایران در این هشت ده سال گذشته داشته است . از وقتی که معلمین بخیابانه ریختند و شعار دادن دکه ثروت از علم بهتر و برتر هست دیگر فاتحه آموزش در مملکت خوانده شد! – بی توجهی دولت به مدیرکل های ادارات در سطوح استانها و شهرستانها و بی ضابطه بودن عزل و نصب ها بنحوی که مثلا یک رئیس سازمان در جهاد مازندران بنام حضرت آقای تورنگ می آید و تمامی غیر آملی ها را قلع و قمع میکند و این درحالیست که کسی نمیگوید چرا؟!! در همین راستا تمامی کارمندان عقده ای شده اند و مطمئنم که در دیگر ادارات وضع بهتری نداریم . کارمند عقده ای هم پدر عقده ای و شوهر عقده ای خواهد شد و این جریان بصورت در هم تنیده ای روی همه مسائل اثر میگذارد و کی هست که به این ارتباطات در خراب کاریها توجهی بکند؟! – و دهها مساله عمده دیگر که حاکی از ناکارآمدی دولت و دولت مردانیست که اصلا نمیخواهند باور بکنند که کارشان درست نیست و برای رضای خدا کنار بکشند و تا شاید دیگرانی بیایند و وضع مردم بهتر بشه ... و دیدیم که برای تصاحب قدرت حتی مملکت را به لبه پرتگاه کشانده اند و تمامی شمشیر را از رو بروی هم بسته اند و کسی هم حاضر نیست کوتاه بیاید ! – خلاصه وضع مناسب نیست و باید فکری کرد و ما نگران این اوضاع هستیم و تقریبا میتوانیم بگوییم که هیچ گروه را قبول نداریم و نسبت به صداقت تمامی کسانی که دارند جنگ قدرت میکنند نه تنها شک داریم بلکه یقین داریم که کمترین صداقتی را هم ندارند و باور داریم که حتی اگر بقیمت قربانی شدن نظام هم که شده آقایان در پی کسب قدرت می جنگند و برای همدیگر پرونده درست میکنند ! 

چی دارم میگم ؟ داشتم در خصوص ماجرای عشق فرمان حرف میزدم که سخن به بیراهه و به بیراهه رفتگان مملکت کشید ! بله البته چندان بی ربط هم نبوده زیرا عشق قدرت و دولت هم را میتوان بنوعی به عشق فرمان تعبیر کرد چون آنها هم میخواهند فرمان ماشین مملکت را بدست بگیرند و نمیدانند که برای راندن درست و بخصوص سالم باید جاده هایی سالم درست کنند و باید رانندگانی قابل داشته باشند و باید ... هزاران باید و نباید در راه فرمان داری مملکت هست ! ما متاسفانه روزانه شاهد تصادفات ریز و درشت ماشین مملکت هستیم که ... ! 

       

مخلص کلام اینکه ماشین و خودروی خوب و زیبای سمند – خودروی ملی – ما را سروش بدفرمان به این روز انداخته است که مشاهده میفرمایید ! فعلا تا جرم خود را بخصوص در رابطه با امنیت ملی و اخلال و ... زیادتر نکردم دم فرو بندم که دارم بیراهه میروم و بد جور میرانم !
                                                        محمود
                                                www.mzare.ir        


                                                       







آیا عقل حجیت لازم را در دین سنتی دارد؟!

                                                بنام خدا
                            آیا عقل حجیت لازم را در دین سنتی دارد؟! 

محمود زارع www.mzare.irدر ایران در تمامی دوره ها , دو نوع اسلام یعنی دو نوع برداشت از اسلام وجود داشته که هر نوع تقسیم بندی دیگر را میتوان ذیل این دسته بندی کلی جای داد. اسلام باصطلاح سنتی و اسلام غیرسنتی . برای من صرفا مهم آن نیست که آیا این نامگذاری صحیح هست یا نه و یا تا چه میزان درست میباشد هر چند که در نام نهادن به دسته بندی ها باید دقت لازم را داشت تا دامنه تعبیر و تفسیرهای متفاوت و متناقض را کم کرد اما همه شما بخوبی میتوانید دو نوع برداشت از اسلام را در بین متفکرین و حتی توده مردم ببینید.
اسلام سنتی بیشتر در برابر هرگونه تحرک و پویایی در برداشتی نو و جدید و مطابق با مقتضیات و شرائط روز دنیا را مورد نظر دارد. و بهمین جهت هم چنین تقسیم بندی ایی را میتوان عمده و واقعی تر دانست. 
موضوعات و موارد افتراق این دو نوع دیدگاه بسیار زیاد میباشد که یکی از آنها که امروزه در سطح بین الملل عمده شده است بحث سازگاری یا ناسازگاری اسلام با حقوق بشر میباشد. وقتی هم گفته میشود حقوق بشر میتوان دو نوع از حقوق بشر را مد نظر داشت. حقوق بشری که در سند رسمی سازمان ملل متبلور هست و حقوق بسری که بطور عمده و با ضمانت مباحث نظری عمده تر از سوی دانشمندان و متفکرین بعضا طرح میشود. 
در ایران بخصوص چالش ناسازگاری و بقول بعضی ها مخمصه تطبیق اسلام با حقوق بشر را برای مدافعان و بهتر است بگوییم طراحان اسلام سنتی – چون بنظر من ما دو نوع اسلام نداریم و اسلام یک اسلام هست اما این ما هستیم که با نوع و نحوه نگاهمان خود و بخصوص اسلام را تبدیل میکنیم به سنتی و مدرن و یا هر نوع نامی دیگر – بیشتر داریم. یعنی این دسته بسی بیشتر با این چالش مواجه میباشند. عقیده مندان به اسلام سنتی بجای واژه ترکیبی حقوق بشر از عنوان دیگری بنام حقوق واقعی انسانها داد سخن میدهند. منقدین اسلام سنتی میگویند که < حقوق واقعی انسان بخشی از مصالح نفس الامری است که در وضع احکام شرعی از سوی خدای حکیم بطور کامل لحاظ شده است و يگانه‌راه معتبر شناخت اين حقوق، مراجعه به وحي‌الهي است >. (1)  
در این باره آنها معتقدند که < درك همه‌جانبة مصالح و مفاسد خفيه امور جزئي و ريز از سوي عقل انساني در حكم محال است. دراسلام سنتي، انسان هرچند بالقوه از گوهري شريف است اما بالفعل به ميزاني كه به محور كرامت و شرافت تقرب مي‌جويد صاحب منزلت مي‌شود. منزلت انسان متوقف بر ميزان تقرب او به فضايل و كمالات الهي است. برهمين منوال حقوق واقعي انسان‌ها نيز به جايگاه ديني او بازمي‌گردد >.  (2)
خلاصه کلام آنکه توجه به عقل جمعی بشر با همه نواقصی که دارد؛ در دیدگاه غیرسنتی از اسلام دارای جایگاهی رفیعتر از گروه مقابل بنظر میرسد . آنها چشم به آن دارند که بمرور زمان و با گسترده تر شدن علم و توانایی بشری بخصوص در مسیر کسب تجربه قوانین وضع شده قابل تغییر بوده و حتی تغییراتی مثبت نموده اند.  (3)
یکی از واژه های کلیدی که حامیان اسلام غیرسنتی در ادبیات خود بکار میبرند " اسلام تاریخی " است . آنها پیام قدسی و آسمانی وحی الهی را آمیخته با عرفیات مردم در عصر نزول دانسته هر چند که چنین پیامی را در همه زمانها قابل دفاع میدانند آنهم با سربلندی ! در این وجه آنان یکی از وظایفی را که برای خود و بخصوص عالمان دینی مقرر میدارند همانا استخراج دوباره پیام قدسی و تفکیک رسوبات عرفی آمیخته با پیام قدسی وحی الهی میدانند. خلاصه آنکه آنان چنین آمیختگی را لاجرم و ناچار میدانند گویا وقتی قدسیتی خاص آنهم در سطح و حد کلام خالق وقتی میخواهد به زمین و برای زمینیان نازل بشود از چنین آمیختگی ایی ماچار میباشد و چنین محدودیتی را صرفا بدلیل خاکی بودن زمینیان و محدودیتهای انسانی باید پذیرفت و در اینجاست که عقل بشری در مسیر تجربه و طول زمان وطیفه ای خودبخودی را دارا میگرددو آن همان بررسی و ایجاد انفکاک و نهایتا استخراج هرچه صحیحتر متن و اصل آن پیام ناب و قدسی است و این موضوعی است مستمر در طول زمان برای زمین و زمینیان . خلاصه انسان دارای عقل و درایت و فهم و شعور میباشد و خداوند بسیاری از موارد را به همین بزرگترین و در واقع اولین مخلوق خود یعنی عقل وانهاده است .  
متفکرین اسلام غیر سنتی با تقسیم تعالیم اسلام به چهار بخش عمده ( اعتقاد و ایمان – اخلاق – عبادات – احکام شرعی غیرعبادی ) به سنت گرایان ایراد میگیرند که آنها بطور نابرابرانه ای این چهار بخش را مورد توجه قرار داده اند. بخصوص نسبت به برجسته کردن بخش چهارم یعنی همان احکام غیرشرعی که به آن فقه معاملات یاد میشود , کوشیده اند و این باعث آن شده است که بخشهای دیگر ضمن کم توجهی مورد اغفال حتی قرار بگیرند و باعث انحرافاتی عمیق در نوع نگاه آنان به اسلام شده است . تاکید و توجه فقهایی بسیار بر این جنبه از تعالیم اسلامی بنوعی به دیگر وجوه معارف اسلامی سایه ای قهرآمیز و حتی منحرف کننده انداخته است .  
بخش دیگر از استدلال های گروه مترقی در برابر سنتی ها در برقراری ویژگیهایی برای احکام غیرعبادی جلوه گر میشود. آنان این احکام را دارای چند ویژگی خاص میدانند که در نهایت به دو نوع احکام ثابت و لایتغیر و احکام قابل تغییر و متناسب با مقتضیات عقلی و زمانی بشر قابل تقسیم میدانند!  (4)
یکی احکامی هستند که از جهت تلازم با مصالح بشری دارای استمرارند و لذا در اینجا مقتضیات زمان حاکم بر این نوع احکام نخواهند شد و بدین جهت غیرقابل تغییرند. و دیگری آنکه تغییر عنوان حسن به قبح و بالعکس متناسب با مقتضیات زمان بر آنها مجاز میباشند. احکام شرعی در بخش معاملات بخصوص از این نوعند. 
قصد آنها در چنین تفکیکی بیشتر بدین خاطر است که میخواهند بگویند بحث حقوق بشر و بویژه تعارض موجود بین آنها به احکام قسم اول برنمیگردد و لذا امری ثابت و لایغیر نیست که نتوان آنرا با اسلام قابل توجیه دانست. (5) در نهایت این دسته از متفکرین اعتقاد دارند که اگر عقل یکی از ادله اربعه مشهور تلقی و پذیرفته شده است ضرورتا عقل تنها بر تشخیص ماهیت حکم از ادله نیست بلکه در تعیین شرط زمانی و یا تقید زمانی حکم نیز صلاحیت داشته و میتواند زمان پایان یک حکم نقلی غیرثابتی را نیز تشخیص دهد. (6) 
ناتمام ..............   
                                                    محمود زارع
                                                 www.mzare.ir  

پاورقی 

.........................................

  1- محسن کدیور . متن سخنرانی کدیور ایراد نشده در قم، 26 اردیبهشت 1386تحت عنوان بازشناسی حق عقل، شرط لازم سازگاری دین و حقوق بشر. آدرس اینترنتی: http://www.kadivar.com/Index.asp?DocId=1742&AC=1&AF=1&ASB=1&AGM=1&AL=1&DT=dtv
2-   همان منبع 
3-   ... در مقابل ركن نظام حقوق بشر باور به توانمندي نسبي عقل انساني در درك نيازها، مصالح و مفاسد است. عقل جمعي بشر در پناه تجارب مستمر جوامع انساني به چنين كشف و وضعي اقدام مي‌كند و دستاورد خود را نيز نهايي و غيرقابل تغيير نمي‌شمارد. اين انديشه بر توان عقل انساني در يافتن موازين عدالت تأكيد دارد.../ همان منبع

 4-  احكام شرعي(غيرعبادي) در عصر نزول چهار ويژگي داشته‌اند: اول: مطابق عرف آن روز عقلايي محسوب مي‌شدند. دوم: مطابق عرف آن روز اخلاقی به حساب می آمدند. سوم: مطابق عرف آن روز عادلانه تلقي مي‌شدند. چهارم: درمقايسه با احكام ديگر اديان و مكاتب راه‌حل برتر به‌حساب مي‌آمدند. همگي اين احكام با رعايت چهار ويژگي يادشده در زمان نزول احكامي مترقي و در پي‌افكندن نظمي ديني موفق بودند. عقل جمعي آدميان در آن دور
ان راه‌حل بهتري در چنته نداشت و سيرة عقلايي آن عصر معقوليت آن احكام را امضا مي‌كرد و هيچ‌يك از اين احكام را ظالمانه، خشن، موهن يا غيرعقلايي یا غیر اخلاقی ارزيابي نمي‌كرد. هرحكم شرعي تا زماني كه تأمين‌كنندة اين مصالح نوعيه باشد اعتبار خواهدداشت./ ماخذ قبلی
 5-  احكام شرعي موجود در قرآن كريم و سنت پيامبر(ص) و ائمه از دو قسم فوق خارج نيستند. قرآني‌بودن يك حكم شرعي به‌معناي اين نيست كه از احكام دائمي ملازم با مصلحت مستمر است، بلكه بسياري از احكام شرعي كه با وجوه و اعتبارات مختلف مصلحتشان تغيير مي‌كند نيز مستند قرآني دارند. درواقع بحث ناسخ و منسوخ كه از مهمترين مباحث علوم قرآني، كلام و اصول فقه است به‌همين معنا است. نسخ يعني رفع حكم ثابت شرعي به‌واسطة به‌سرآمدن زمان واَمَد آن..... واضح است كه مراد از نسخ در قرآن، نسخ حكم بدون نسخ تلاوت است. يعني اينكه آية منسوخ دال بر حكم موقت و مشروط بوده اگرچه به لسان غيرموقت و مطلق ادا شده‌باشد، با نزول آية دوم درمي‌يابيم كه اَمَد يا زمان حكم به‌سررسيده و مصلحت آن منتفي است و تكليف در عمل به آية دوم(يعني آية ناسخ) است. دليل ناسخ نمي‌تواند از دليل منسوخ ضعيف‌تر باشد. .... /ماخذ پیشین

 6-  امروز در حوزة احكام شرعي غيرعبادي انسان معاصر مي‌پندارد به مصالح و مفاسد برخي اوامر و نواهي دست يافته‌است. هرجا عقل حكمي را درك‌كرد حجت است، حجت بالذات. انسان معاصر در ادراك خود در اين امور ترديدي ندارد. اگر كسي هنوز به چنين ادراكي دست‌نيافته مجاز نيست ادراك ديگران بلكه عرف عقلايي معاصر را تخطئه كند. عقل مسلمان معاصر در برخي احكام شرعي اسلام سنتي با ادلة نقلي همسو نيست، بلكه معارض است. قوت عقل امروز به ميزاني است كه مي‌تواند قرينة تصرف در ادلة نقلي و كاشف از موقت‌بودن آنها را باشد. بحث عقل از بحث بسيط ديروز كه منحصر به مستقلات عقليه و مسألة حسن و قبح عقلي بود به مراتب گسترده‌تر و عميق‌تر شده‌است./ همان ماخذ










داستانی کوتاه ولی عاشقانه . از آنجور حرف ها

                                              از آنجور حرف ها 
تصویر از محمود زارع . سال 1360 در سارینمیدانم نوشتن یا انتخاب مطالبی از این دست تا چه میزان درست هست یا نه اما گشتن بدنبال کیمیا و تحقق آرزوهایی که در این دور و زمونه تا حدودی غیر قابل دسترس تقی میشود , درست هست یا نه ؟! اما شنیدن اخباری از این دست هر چند که به داستان و رمان شبیه ترند تا واقعیت ولی دنیای خاکی را تا حدود بسیارزیادی خواستنی تر و قابل زیست تر خواهد کرد. میتوان به آدمها امیدوارتر بود. در یک سایتی داستانی کوتاه از عشق خاکیان و عشق زمینی پیدا کرده بودم که برایم جالب بنظر رسید و عین آنرا در اینجا نقل میکنم.
                                                                          محمود زارع
                                                                        www.mzare.ir    

 

                                                

داستانی کوتاه ولی عاشقانه   

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. 
زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم. 
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره. 
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم. 
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری. 
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی. 
مرد جوان: منو محکم بگیر. 
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری. 
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه. 
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد.
منبع : http://ariaclick.com/content/view/75/64   









لزوم رعایت ادب در گفتار و نوشتار

  بنام خدا
لزوم رعایت ادب در گفتار و نوشتار
مقالاتی گاها مفید در اینترنت مشاهده میشود که بلحاظ متن و محتوا تقریبا مفیدند اما بدون ملاحظه و منظور داشتن آداب و ادبیات مردمی که ما آنها را مخاطب قرار میدهیم این مقالات را درواقع باید گفت آلوده کرده و حتی انگیزه توزیع ونشر آنها را در بین بسیاری از مردم از آنها میگیرد. بعنوان نمونه مقاله ای در یکی از وبلاگها در خصوص مطالب زناشویی دیده بودم که محتوایی بسیار خوب داشت اما از همان اول با بکار بردن لغات و ادبیاتی خاص جوامع دیگر در عنوان مقاله مشکوک بنظر رسید . من واقعا بدلیل آنکه احساس کردم شاید این خود من باشم که به این موضوع حساس هستم به بالغ بر 14 نفر از همکارانم این مقاله را نشان دادم و از آنها در خصوص همین موضوع نظر خواستم که بلااستثناء همه آنها اظهار داشتند که درج چنین عنوانی بی ادبی است و حاضر نبودند آنرا در محافل و بخصوص در نزد خانواده خویش مطرح نمایند و تعدادی هم گفته بودند که احساس شرم و خجالت به آنها دست خواهد داد. 
عنوان مقاله چنین بود : { عشق بمثابه زیربنای س.ک.س }
این واژه شاید در بسیاری از جوامه امری عادی در طرح و شنیدن باشد اما در بین ما ایرانیان ( حالا بهر دلیلی ) عادی نیست و بنوعی مبین بی ادبی و بی عفتی در کلام محسوب میشود. 
من نمی خواهم بحث مستوفایی را در این خصوص ارائه بدهم . مباحثی از این دست که ما باید بالاخره به جامعه تفهیم بکنیم که بسیاری از حساسیتها بی دلیل است و ... یا باید فهمید که فلان نحو اشکالی دارد و ندارد . خوب یا بد مردم ما به بسیاری از اداب وابسته بوده و حساسیتهایی را هم دارند و یک نویسنده فهیم باید به این خرده فرهنگهایی که نمیتوان آنها را منفی بدانیم و بلکه مبین نزاکت کلامی و اخلاقی آنهاست احترام بگذارد. وگرنه باید قلم را غلاف کند و ننویسد.  
تازه واژه های بکار برده دارای چند اشکال هست ( اگر نویسنده قصد کار در بین اهالی قلم را دارد) :
اول آنکه یک واژه غریبه و بیگانه بوده و نه تنها هیچ کمکی به ترویج ادبیات ملی ایرانیان نمیکند بلکه بدلیل بکار بردن این نوشته ها باعث تخریب و تغریب فرهنگ ایرانی هم میشود.
دوم آنکه ؛ میتوان با معادل سازی بجای کلمه های بیگانه و بخصوص غربی یا عربی که متاسفانه بیشتر با زبان پارسی مخلوط شده است , کلمه پارسی را نوشت . 
بعد آنکه همانگونه که گفته آمد کلمه دارای بار منفی و زشتی در بین بخش بسیار بزرگی از مردم ایران میباشد. 
نتیجه : این مساله باعث آن شد که بطور کوتاه به یک موضوع مهم در ضرورت رعایت فرهنگ و آداب مردم در گفتار و نوشتار اشاره ای داشته باشم. دامنه این بحث بسی گشترده میباشد که نه من وقت آنرا دارم و نه بضاعت و توان علمی و ادبی لازم را .
                                                           محمود زارع
                                                        www.mzare.ir    







داستانی کوتاه از مرگ های مشکوک. از آنجور حرف ها

بنام خدا
از آنجور حرف ها
هیچ کاری بی دلیل نیست . پیش داوری در کارها انسان را غالبا به بیراهه میبرد. با مطالعه این داستان کوتاه چه نتایجی را خواهید گرفت ؟! من مهمترین و ارزشمندترین نتایجی که گرفتم عبارت بودند از :
1- پیشداوری نکنم.
2- کار بخصوص کارهایی بزرگ که به جان و آبروی مردم وابسته هست را بدست کاردان بدهیم.
3- در برسی وقایع آن کمترین عواملی که ممکن است باعث واقعه شود را نیز در ذهن نادیده نگیریم.
4- راستی شما اگر قاضی بودید چه حکمی برای این نظافتچی صادر میکردید که عادلانه هم باشد؟!                                                   " تصویر زیر سال 88 از محمود زارع "
محمود زارع www.mzare.ir
  محمود زارع
www.mzare.ir  

داستانی کوتاه از مرگ های مشکوک   
  چند وقتي بود در بخش مراقبت هاي ويژه يک بيمارستان معروف، بيماران يک تخت به خصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهاي يکشنبه جان مي سپردند و اين موضوع ربطي به نوع بيماري و شدت و ضعف مرض آنان نداشت. 
  اين مساله باعث شگفتي پزشکان آن بخش شده بود به طوري که بعضي آن را با مسايل ماوراي طبيعي و بعضي ديگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد ديگر در ارتباط مي دانستند. کسي قادر به حل اين مساله نبود که چرا بيمار آن تخت        درست در ساعت ۱۱ صبح روزهاي يکشنبه مي ميرد. به همين دليل گروهي از پزشکان متخصص بين المللي براي بررسي موضوع تشکيل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصميم بر اين شد که در اولين يکشنبه ماه، چند دقيقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذکور براي مشاهده اين پديده عجيب و غريب حاضر شوند. 
  در محل و ساعت موعود، بعضي صليب کوچکي در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضي دوربين فيلمبرداري با خود آورده و ... 
دو دقيقه به ساعت ۱۱ مانده بود که ... 
  «پوکي جانسون» نظافتچي پاره وقت روزهاي يکشنبه وارد اتاق شد. دوشاخه برق دستگاه حفظ حيات (Life support system) را از پريز برق درآورد و دوشاخه جاروبرقي خود را به پريز زد و مشغول کار شد ..!!!
منبع: http://ariaclick.com/content/view/255/86 

 







گزارش تخلف
بعدی